ساعت

منوچهر شاهمرادي فرد
shah1341@yahoo.com

ساعت


منوچهر شاهمرادي فرد

عصر يک روز ديگر است، روزي مثل روزهاي ديگر؛ در اتاق نشسته اي، گرسنه نيستي، تشنه نيستي، سردت نيست، گرمت نيست؛ کلافه اي!

چيزي ترا به سوي خود مي خواند، پنجره اتاقت است؛ کوله بار تنهايي بر دوشش سنگيني مي کند، دلش گرفته است. آرام برمي خيزي و به سويش مي روي. چيزي به ساعت شش نمانده است. پنجره را باز مي کني، عجيب است، غوغايي است؛ کولاک است، طوفان، دريا، نسيم، موج، رود، آتشفشان، رنگ، رنگ و رنگ. ساعت, شش ضربه مي نوازد: دنگ، دنگ، دنگ، دنگ، دنگ، دنگ و متوقف مي شود. در کوران ايستاده اي؛ مي ترسي، مي‌لرزي، دنيا خالي مي شود، از همه چيز؛ اتاق تو پر مي شود، از همه چيز. دنيا يک دست و بي رنگ است و اتاق تو موج موجِ رنگ. در رنگها غرق مي شوي. سبک مي شوي، سنگين مي شوي، پرواز مي کني، ته نشين مي شوي. عقربه ها ميخکوب شده اند.

بيرون را نگاه مي کني؛ کودکي بازي مي کند؛ پيرمردي عبور مي کند: «پير شي پسرم، پير شي!» در دل پسرک يک آرزو جوانه مي زند: «کاش پير شوم!»

به خودت مي آيي؛ گرسنه اي، تشنه اي، سردت است، گرمت است، ...

آرامي، چيزي آرام و بي صدا به درون تو مي لغزد؛ مي بويي! معطر است؛ مي شنوي! خوش صداست؛ مي چشي! شيرين است؛ لمس مي کني! لطيف است؛ مي بيني! زيباست؛ حس مي کني! مي فهمي! مي شناسي! مي يابي! کشف مي کني! چيزي که مثل هيچ چيز نيست، امّا تو مي يابي. عقربه ها خطي عمودي ساخته اند.

بيرون را نگاه مي کني. کودک، جواني شده است؛ با همسرش مي رود. پيرزني عبور مي کند: «الهي به پاي هم پير شيد!» آرزويي گل مي کند: «ايکاش هرگز پير نشويم!»

باز به خودت مي آيي؛ خسته نيستي، گرسنه نيستي، تشنه نيستي، سردت نيست، گرمت نيست؛ آرامي، آرام! راه مي روي، مي خندي، دوست مي داري، وصل مي شوي، اشک مي ريزي، جدا مي شوي، مي سازي، مي آفريني، عاشق مي شوي، عاشق! کوه شده اي، دريا شده اي، رود، پرنده، آتشفشان، موج، طوفان، دشت، نسيم؛ دنيا شده اي، دنيا! عقربه ها تکان نمي خورند.

بيرون را نگاه مي کني؛ جوان، پيرمردي شده است؛ مي گويند هفت پادشاه را به چشم خود ديده است. پيرمرد آرام زمزمه مي کند: «ايکاش مي توانستم هفت پادشاه ديگر را هم ببينم!»

در اتاق تو عقربه ها هنوز ساعت شش را نشان مي دهند...


 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30058< 0


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي